داستان سرطان پستان
داستان سرطان پستان

همراهی از سرطان قوی تره

پانزده سال پیش شبی از شب های تابستان بود ، موقع خواب دستم ناخودآگاه به سمت پستان چپم رفت،‌ همان جا بود که حس کردم توده‌ای سفت زیر انگشتم است، توده را که حس کردم عرق سرد روی تنم نشست.